دانلود رمان آسمان دیشب آسمان امشب از مهسا نجف زاده رایگان
رمان آسمان دیشب آسمان امشب داستان دختری به نام سارا را روایت میکند که علاقه زیادی به نجوم دارد و ویژگیهای خاصی از جمله عادتهای منحصر به فردی دارد. وقتی علیرضا وارد زندگیاش میشود، او تنها کسی است که به سارا نزدیک میشود. داستان، در ابتدا شاید کمی خستهکننده به نظر برسد، اما به مرور زمان مخاطب را درگیر میکند. این رمان عاشقانه و معمایی شامل صحنههایی جذاب و خاص است که مخاطبان خاص خود را دارد.
با من بود جمعه نهار رو درسا درست میکرد و شام رو بابا. اگر هم یه وقتایی یادمون میرفت یا کاری داشتیم، مامان مجبورمون میکرد با پول تو جیبیمون یه چیزی بخریم. با صدا خندید و ادامه داد: ظهر کنکور داشتم و قرار بود بعد از امتحان با بچههای دبیرستان بریم بیرون خوش بگذرونیم. حدود ساعت هشت بود که رسیدم خونه. کلی خوش گذرونده بودیم و خیلی خسته بودم. میخواستم با خیال راحت استراحت کنم که مامان پرسید شام چی داریم؟ اگه بدونی چه حالی شدم، داشتم از خستگی میمردم، تازه امتحان کنکور داده بودم و خیلی هم گرسنم بود.
با اون وضع باید شام هم درست میکردم. گفتم میرم بیرون، چیزی میخرم و خودم رو راحت میکنم. چشمت روز بد نبینه! داشتم سفارش کباب سلطانی میدادم که ببرم خونه، دیدم ای دل غافل! پولم نمیرسه. تقریباً تمام پول تو جیبیم رو همون روز خرج کرده بودم و بابا غیرممکن بود بهم باز هم پول بده. من هم نامردی نکردم، رفتم نون سنگک خریدم، بسته پنیر و هندونه کوچولو. میخواستم انگور هم بخرم، ولی فقط به پنجاه تومنی ته جیبم پول مونده بود.
جات خالی! اون شام، اونقدر بهمون چسبید و خوش گذشت و خندیدیم که مزهی اون نون پنیره هنوز زیر دندونمه. یک شام خانوادگی با لبخند. من سالها چنین خاطرهای را تجربه نکرده بودم. گرمای بدنش کلافهام میکرد. کمی بیشتر از او فاصله گرفتم و لیوانی که به دستم داده بود را زیر شیر باز آب گرفتم. گفت: بهتره در مورد بعضی چیزها توی زندگیت تجدید نظر کنی.
مثلاً؟
چنگالی به دستم داد و گفت: تو نباید انقدر به حضور دیگران توی زندگیت وابسته باشی.
با اخم گفتم: اینطور نیست، در این مورد واقعاً شک دارم.
هفتهی بدی داشتی چون کیانا نبود تا کارهات رو انجام بده. حامد برات نهار و شام درست میکرد؟
نه نهار رو تو دفتر مهدیس سفارش میداد که اصلاً خوشمزه نبود و بیشتر وقتها نمیخوردم. شام هم بیسکویت و شکلات و…
با اعتراض نامم را صدا زد و گفت: دیوونه! زنگ زدن به رستوران و سفارش غذا دادن چقدر سخت بود؟ میرفتی بیرون چیزی میخوردی. اصلاً چرا به من زنگ نزدی؟
دستانم را آب کشیدم و بیتوجه به ظرفهای باقیمانده داخل سینک از آشپزخانه بیرون رفتم. گرسنه بودم و حوصلهی بحث کردن نداشتم. ترجیح میدادم به جای ایستادن در نزدیکی او، پیتزا پپرونی با پنیر فراوان بخورم. دومین تکهی پیتزا را تمام کرده بودم که کنارم نشست و گفت:
ظرفها تموم شد، امر دیگهای باشه در خدمتم.
لحن پر از خنده و آن لبخند عمیقی که بر لب داشت باعث شد لبخند بزنم. آستینهای پیراهن مردانهاش را صاف کرد و دکمههای سر آستینش را بست.
وقتی میخندی خیلی خوشگل میشی. تعریف کن، ببینم این به هفتهای که من نبودم چی کار کردی؟ دلت چقدر برام تنگ شده بود؟
اووف تمومش کن! میخوای چیکار کنم؟
رفتم شرکت و امروز هم نشد که برم کوه.
تکهای از پیتزا را برداشت و کمی به سمتم خم شد. به چشمانم زل زد و گفت:
پس اون دو روزی که غیبت زده بود، کوه بودی…
رمان آسمان دیشب آسمان امشب داستانی پر از احساسات، معما و عشق است که به شما تجربهای جدید از یک رمان عاشقانه و معمایی میدهد. با داستانی جذاب و شخصیتهای پیچیده، این رمان شما را تا آخرین صفحه درگیر خود میکند. پس همین حالا رمان آسمان دیشب آسمان امشب را دانلود کنید و از دنیای پر از رمز و راز آن لذت ببرید.
لطفاً نظرات خود را در بخش کامنتها به اشتراک بگذارید و تجربهتان از خواندن این رمان را با دیگران به اشتراک بگذارید.
رمان آسمان دیشب آسمان امشب داستان دختری به نام سارا را روایت میکند که علاقه زیادی به نجوم دارد و ویژگیهای خاصی از جمله عادتهای منحصر به فردی دارد. وقتی علیرضا وارد زندگیاش میشود، او تنها کسی است که به سارا نزدیک میشود. داستان، در ابتدا شاید کمی خستهکننده به نظر برسد، اما به مرور زمان مخاطب را درگیر میکند. این رمان عاشقانه و معمایی شامل صحنههایی جذاب و خاص است که مخاطبان خاص خود را دارد.
[…] دانلود رمان آسمان دیشب آسمان امشب از مهسا نجف زاده رایگ… […]