دانلود رمان آلا به قلم یگانه غین با لینک مستقیم
مشخصات رمان:
رمان آلا یک داستان پر از پیچیدگیهای عاطفی و اجتماعی است که خواننده را به دنیای دردها، انتقام و پذیرش حقیقتها میبرد. این رمان داستان زندگی دختری به نام آلا است که در سن 12 سالگی دچار یک تراژدی بزرگ میشود. مردی که به عنوان یک نفر از نزدیکان وارد زندگی او شده، در یک اقدام وحشیانه به او حمله میکند.
این اتفاق زندگی آلا را به کلی تغییر میدهد و او را وارد مسیری پر از درد و عذاب میکند. سالها بعد، همان مرد که حالا بزرگتر شده، دوباره به دنبال آلا میآید تا انتقام بگیرد. در این رمان، داستان نه تنها پیچیدگیهای درون شخصیتها را بررسی میکند، بلکه چالشهایی را که در دنیای واقعی برای کسانی که تجربههای مشابهی دارند، مطرح میکند.
رمان آلا، آلا دختری است که در سن 12 سالگی، تجربهای تلخ و غیرقابل فراموشی را از یک تعرض وحشیانه میچشد. این اتفاق تمام زندگی او را تحت تاثیر قرار میدهد. مردی که به آلا آسیب رسانده، برای انتقام از او، به زندگیاش بازمیگردد. این روایت نشاندهنده چگونگی برخورد آلا با این تهدید و مشکلاتی است که در طول سالها با آنها روبهرو شده است. شخصیتهای مختلف داستان هر کدام با ویژگیها و رفتارهایی که دارند، مسیرهای متفاوتی را در مواجهه با این بحرانها طی میکنند.
دوباره سر تاسفی تکان دادم که موبایلش را برداشت و از ماشین پیاده شد. من هم ته مانده ی سیگارم را از پنجره به بیرون پرت کردم. هر لحظه امکان داشت آیه فرار کند و کل نقشه ها و کارهایمان به هدر برود ولی جالب اینجا بود که من از این احمق بازی ها عصبانی نمی شدم. سرم را به صندلی تکیه دادم و چشم بستم.
من واقعا برای کشتن آیه دو دل شده بودم که این بی نظمی ها و بی فکری ها روی روانم خش نمی انداخت.
به کش مویم چنگ انداختم و موهایم را باز کردم. کمی که گذشت چشم گشودم؛ کلافه به محمدی که برگشت و درون ماشین نشست زل زدم. سرش را روی فرمان ماشین قرار داد و گفت:
اگه جیره خور منی پس گوه خوردی که حواست به پاچه ی بی صاحب من نیست. تموم جنسامون کف دریا آب شدن، نیست شدن. کی برد؟ کی سرمون شیره مالید؟ فهمیدی؟ در آوردی؟ نه!
منی که باید به طرف قراردادای خارجی پول بدم عین خر تو گل گیر کردم و از اون طرف، طرف قراردادای داخلی منتظر جنسن و وقتی چیزی برای عرضه ندارم باید به سر و کله زدن باهاشون مشغول شم. از طرفی تو به جای اینکه برای این کارها دستتو جمع نگه داری؛ به مغز آکبندت زحمت نمی دی که فکر کنی و ذهن آیه رو بخونی.
دم اخری تازه با یاداوری من مخت به کار می افته که بایددهن حمالای بیشتری ببندی و از آدمای دیگه ای هم کار بکشی.
اونا هم می فهمن عجله داری و یشتر تو پاچه ی من بدبخت می کنن. آقا من چرا باید پول گندکاریای شمارو بدم؟ من تورو دکوری بالا سر کارا گذاشتم؟ یه بارم تو بده؛ یه بار تو جورشو بکش.
مگه من کیسه خلیفه ام که هی ازم برای بستن دهنا می بخشی؟متوجه بودم که حرف های سنگینی بارش کردم اما انقدر عصبانی و تحت فشار بودم که اهمیت ندهم. محمد کلافه ماشین را روشن و حرکت کرد.