دانلود رمان آین کای… کای دیپ از احساسات خالیه
اون وقتی حساب و کتابهای مالی رو تا آخرین پنی بدست میاره خوشنود میشه، اما برای اون خبری از احساسات بزرگ و مهم نیست اون فکر میکنه که نقصی داره.
خانوادهش بهتر میدونن که اوتیسمِ اون بدین معنیه که احساسات رو به طریقهی متفاوتتری تجربه میکنه
همون موقع،ازمه ترن،دختر دورگهای که توی محلههای زاغهنشین شهر هوشیمین زندگی میکنه،احساس میکنه به جایی که هست تعلق نداره.وقتی فرصتی براش فراهم میشه که
به محض اینکه از جلوی ردیفی که کای حضور داشت رد شدن، کای ایستاد و کت و شلوار بدقواره ای که از کوآن بهش رسیده بود رو صاف و صوف کرد.!
اگه قرار بر این بود که این کت و شلوار رو از خودش پر کنه پس باید بیشتر از حالت عادی رشد می کرد و بارفیکس های زیاد انجام می داد. هزاران بارفیکس. اون باید از امشب شروع می کرد.
وقتی نگاهش رو بالا آورد، به این کشف نائل شد که خانم ها و همه ی جمعیت در نزدیکی اون ایستادن. دی می یک دستش رو به سمت گونه ی کای دراز کرد؛ اما قبل از لمس پوست اون از حرکت ایستاد.
با چشم های پرابهتش صورت کای رو از نظر گذروند. فکر می کردم که شما دو تا خیلی با هم صمیمی هستید. برات اهمیتی نداره که اون رفته؟!
قلبش از جا جهید و شروع به کوبیدن کرد، به قدری که سینه ش به درد بیاد. زمانی که برای حرف زدن تلاش کرد، هیچ چیز از دهنش بیرون نجست. گلوش ورم کرده بود.
البته که اون ها صمیمی بودن… مادر کای قبل از این که یک بازوی خواهرش رو بکشه اون رو سرزنش کرد. بیا، می ، بیا بریم. اون ها منتظر ما هستن…!
با پاهای چسبیده به زمین، کای به نظاره ی ناپدید شدن اون ها از میون در ایستاد. به لحاظ منطقی می دونست که در اون مکان ایستاده، اما احساس می کرد داره سقوط می کنه، عمیق، عمیق، عمیق تر.!
فکر می کردم که شما دو تا خیلی با هم صمیمی هستید.!
از زمانی که معلم دبستان کای به والدینش اصرار کرده بود که اون رو پیش روانشناس ببرن، می دونست که تفاوتی داره.
❊اگر شما نویسنده رمان هستید و از انتشار رمان در این سایت رضایت ندارید میتوانید درخواست حذف دهید❊