دانلود رمان بوی نارنگی (جلد دوم) به قلم رهی با لینک مستقیم
دانلود رمان بوی نارنگی… سامان پایدار برادر سارا که معرف حضورتون هست آقای جذاب، ورزشکار و به شدت غیرتی! البته گاهی هم بی اعصاب و در زمان خودش مهربون و شوخ که هر بار حضورش شوکی در رمان سد سکوت ایجاد کرد و جذابیتش امیررضا رو مجبور به چنین اعترافی کرد که: “سامان زیادی خوش قیافه و خوش استایل و البته خوش پوش نیست؟ شاید حضور کسی مثل او در زندگی سارا دلیل دیده نشدن من است! ” سامان خان اینجا بیشتر از سکوت کولاک میکنه و کم کم با…
عصبانی بودم و حتی نمی توانستم بیشتر از چند قدم در اتاق راه بروم واقعا کسی که چند دقیقه قبل با او حرف زدم سارا بود؟!
این همه جسارت را از کجا آورده بود؟ حتی اجازه نداد کامل حرفم را بزنم!
از آن دختر همیشه نگران ساکت و آرام این مدل حرف زدن بعید بود آن هم با من که می دانستم از خشمم حساب میبرد!!
از صبح به خاطر رفتارهای پرهام که به در حمام چسبیده بود فیزیوتراپی که جلسات آخرش را می گذراندم و شایانی که تمام کارهای دفتر را روی هم تلنبار کرده بود عصبی بودم،
اما به همه بی توجهی کردم تا زمانی که با او تماس می گیرم حالم خراب نباشد عصبانی و کلافه نباشم تا تماما لذت شنیدن صدایش را ببرم،
اما باورم نمی شود خود او توان اینقدر عصبانی و کلافه کردنم را داشته باشد که دلم بخواهد فریاد کشیده و اگر می توانستم با مشت و لگد به جان تمام وسایل اتاقم بیافتم…
نمی شد که همینطوری ولش کنم! میشد؟ اصلا اگر دوباره کار پیدا کرده به فسخ این صیغه نیاز ندارد؟ اگر بخواهد دوباره!!
از چیزی که به ذهنم رسید مانند گلوله آتش شدم به سرعت از جایم برخاستم دوباره دست برده گوشی را برداشتم من باید او را ببینم!
باید یک چیزهایی را به او بفهمانم. کلافه شماره اش را گرفتم و تا لحظه آخر انتظار شنیدن صدایش که هنوز هم دلتنگ شنیدنش هستم را کشیدم…
اگر شما نویسنده رمان هستید و از انتشار رمان در این سایت رضایت ندارید میتوانید درخواست حذف دهید