دانلود رمان تمساح خونی یک آکواریوم را بلعید… درین دختری نخبه و باهوش و قدرتمند با اعتماد به نفسی بالا که دختر یه قاضیه سرشناسه و نشون کرده ی پسرعموی همه چی تمومش.. اما پدرش از طریق رانت و رشوه به این موقعیت و ثروت دست پیدا کرده…درین خونه رو ترک میکنه و با اسم (رها) زندگی مستقلی برای خودش تشکیل میده و از هوشش به کمک پسرداییش برای شرط بندی استفاده میکنه و همیشه دنبال هیجانه و خطر…
صدای قد مهای کسی شنیده شد. فهمیدم ، شناختم. با تمام وجود حس کردم. صدا نزدیک تر شد و نزدیک تر شد و نزدیک تر و آخر سر، صدای خش دارش: – سلام عرض شد.
همه ی سرها سمتش چرخید، به علاوه ی من. نگاهی به تیپ سر تا پا مشکیش کردم. قد بلندش، موهای پر و همیشه شلخته اش و دست چپی که همیشه توی جیب بود و استایل ایستادن یک وری اش.
نگاهی به جمع کرد و آخر سر، سرش رو رو به من کمی خم کرد و گفت: -خدمت شما هم که سلام ویژه رها خانوم.
نگاه های پر تعجب دوست های یک ساله ام سمتم برگشت. نگاهشون نکردم. ولی صدای عصبی کیهان رو شنیدم : -اشتباه گرفتین. رها نداریم اینجا.
چشم هام بسته شد. از کی حمایت می کرد؟ با صدای خش دارش خندید: -آخ، بله بله. درسته. شما به نام درین می شناسیدش. فیس کیهان خوابید.
– صدای خش دار ادامه داد: -ازش ناراحت نشید. راستشو گفته. دروغه نصیب ما بود.
ستاره سمتم خروشان گفت: -کین اینا ؟ تو کی ای؟ تنها تونستم بگم: -هیچ کس، الان میرن.
پر ابهت سمتم قدم برداشت: -دوستات چی ازت میدونن؟ به قصد ناک اوت کردن اومده بود. من زهر پشت صدای خونسردشو می شناختم.
جوابی ندادم چون می دونستم خودش جواب میده: -میدونن به جز فرانسه و انگلیسی به ایتالیایی و آلمانی هم مسلطی؟
پس این یک سال ولم نکرده بود. آمارم رو خوب داشت. خوب می دونست چی کار می کنم و با کیا می گردم.
اگر شما نویسنده رمان هستید و از انتشار رمان در این سایت رضایت ندارید میتوانید درخواست حذف دهید