دانلود رمان کافه آگات به قلم زهرا بهرامی با لینک مستقیم
دانلود رمان کافه آگات… زندگی کیارش کامیاب به دنبال حرکت انتقام جویانه ی هومن، سرایدار ویلای پدرش با زندگی هانیه، خواهر هومن گره می خوره…
مسیر حیاط را با عجله طی کردم چراغ های ماشین کیارش تاریکی کوچه را تحت الشعاع قرار داده بود.
در حیاط را پشت سرم بستم و رو به او که کمرش را به در بسته ی ماشین تکیه داده بود سلام کردم.
تکیه اش را برداشت و کمی جلو آمد. هنوز جوابی نشنیده بودم چهره اش اخم آلود و حیرت زده به نظر می آمد.
وقتی صفحه ی روشن موبایلش را رو به صورتم گرفت، نور چشمانم را زد و بی اراده پلک بستم.
حتما داشت میزان صدمه وارده را بررسی می کرد. چند ثانیه بعد نور رفت و نوک انگشتش بود که جایی درست روی کبودی را لمس کرد.
اشک تا پشت پلکم بالا آمد و نتوانستم مانع سقوطش شوم.
خواسته یا ناخواسته، ارادی یا غیر ارادی، از تمام حوادث ناگوار از همه ی دردهای جسمی و فشارهای روانی،
از پلیدی و زشتی های این دنیا این دنیای به قول هومن کثیف، به آغوش اویی که انگار در این لحظه از همه به من نزدیک تر بود پناه بردم.
برایم مهم نبود در آن لحظه چه فکری می کند. مهم نبود که کسی ما را ببیند مهم نبود کارم درست نیست هیچ چیز مهم نبود
من فقط به دست هایی می اندیشیدم که هرچند مردد و نامطمئن… اما مرا در بر گرفتند و سعی در تسلا دادنم داشتند!
به اشک هایی می اندیشیدم که در تار و پود لباس او فرو می رفتند و به انگشتانی که محکم او را نگه داشته بودند.
اگر شما نویسنده رمان هستید و از انتشار رمان در این سایت رضایت ندارید میتوانید درخواست حذف دهید
[…] دانلود رمان کافه آگات به قلم زهرا بهرامی با لینک مستقیم […]