دانلود رمان بازگردانده شده (جلد دوم) به قلم جیمن ایو با لینک مستقیم
دانلود رمان بازگردانده شده… اونها همشون مرتکب یه اشتباه بزرگ شدن. اشتباهی که باید بخاطرش تاوان سنگینی پس بدن! در طی ده سال گذشته، با من مثل یه قربانی رفتار شد. یه قربانی برای گرگینههای گروهم… یه قربانی برای جفت واقعیم؛ کسی که به بیرحمانه ترین شکل ممکن منو از خودش طرد کرد. و یه قربانی برای سایهی وحشی؛ کسی که برای رسیدن به اهدافش، از من سواستفاده کرد. یا شاید… واقعا سایه با من همچین کاری کرده؟ سایه… مردی که پر از راز و معماست و هرگز حاضر نمیشه افکار و نقشههاش رو فاش کنه… اما من از یه چیز مطمئنم!
به لطف سایه، وقتی به سالن غذاخوری رسیدم و روی صندلی نشستم یه سینی پر از غذاهای رنگارنگ روی میز منتظرم بود.
البته سایه دوباره غیبش زده بود تا بتونه مقدمات لازم برای سفرمون رو تکمیل کنه.
البته شایدم دختر فرشته این سینی غذا رو سفارش داده باشه؛ چون هنوز حتی پنج دقیقه از غذا خوردن من نگذشته بود که سروکله دختر فرشته پیدا شد و کنار من روی صندلی نشست.
همونطور که بادقت غذا خوردن منو تماشا می کرد گفت: آفرین، خوبه!
آخه چنان شیک و با کلاس غذاها رو تو دهنم می چپوندم که انگار یه ماه گرسنگی کشیده بودم.
دختر فرشته ادامه داد: ماجراجویی سختی در پیش داریم، بنابراین لازمه تا جایی که میتونی خودت رو تقویت کنی.
همونطور که دهنم پر از غذا بود و تا مرز انفجار فاصله ای نداشت، مقداری سبزیجات برداشتم و اون ها رو تو دهنم چپوندم.
این غذاها واقعا خوشمزه لذید و مقوی هستن و… ظاهرا برای سفر سخت و پر ماجرایی که در پیش داریم، لازمه که حسابی انرژی داشته باشم.
آهی کشیدم و گفتم: تلاشت برای اینکه منو نسبت به این سفر هیجان زده کنی، قابل تحسينه.
مقداری از گوشت و سبزیجات پخته رو تو دهنم گذاشتم و ادامه دادم: – اما من ترجیح میدم ما برای تعطیلات و خوش گذرونی به یه جزیره ی گرمسیری بریم،
نزدیک ساحل لم بدیم آفتاب بگیریم و برامون غذاهای خوشمزه و نوشیدنی های رنگارنگ بیارن بعدش تو آب های شفاف و فیروزه ای ساحل شنا کنیم و حسابی لذت ببریم
اگر شما نویسنده رمان هستید و از انتشار رمان در این سایت رضایت ندارید میتوانید درخواست حذف دهید
دانلود رمان بازگردانده شده... اونها همشون مرتکب یه اشتباه بزرگ شدن. اشتباهی که باید بخاطرش تاوان سنگینی پس بدن! در طی ده سال گذشته، با من مثل یه قربانی رفتار شد. یه قربانی برای گرگینههای گروهم… یه قربانی برای جفت واقعیم؛ کسی که به بیرحمانه ترین شکل ممکن منو از خودش طرد کرد. و یه قربانی برای سایهی وحشی؛ کسی که برای رسیدن به اهدافش، از من سواستفاده کرد. یا شاید… واقعا سایه با من همچین کاری کرده؟ سایه… مردی که پر از راز و معماست و هرگز حاضر نمیشه افکار و نقشههاش رو فاش کنه… اما من از یه چیز مطمئنم!