دانلود رمان های شایسته – بهترین رمان های عاشقانه را در سایت معتبر شایسته بخوانید
دانلود رمان طنز، رمان پلیسی، رمان جنایی، رمان ترسناک، رمان تخیلی، رمان اجتماعی، رمان معمایی، رمان خارجی و…
  • قانونین سایت
    قانونین سایت
دانلود رمان ناسور عشق از بهاره غفرانی با لینک مستقیم

دانلود رمان ناسور عشق از بهاره غفرانی با لینک مستقیم

دانلود رمان ناسور عشق PDF بهاره غفرانی (غزل و دانیال)

مشخصات رمان:
اسم رمان ناسور عشق
اسم نویسنده: بهاره غفرانی
ژانر رمان: عاشقانه
فرمت رمان: PDF

مناسب برای: گوشی، تبلت، لپ‌تاپ، سیستم، آیفون و…


خلاصه رمان ناسور عشق

رمان ناسور عشق، غزل، دختر یک مرد بازاری و سنتی، و دانیال، پسری که پدرش درباری بوده و بعد از انقلاب از کشور فرار می‌کند، عاشق هم می‌شوند. سال‌ها می‌گذرد و تیارا، دختر دانیال، بی‌خبر از گذشته، دلباخته‌ی یوسف، پسر غزل که از او دوری می‌کند، می‌شود. تا اینکه تیارا، دختر دانیال، با دلی پر از اشتیاق و عشق، به یوسف، پسر غزل نزدیک می‌شود. او هر روز در بازار، چشمانش را به دنبال یوسف می‌گرداند. اما یوسف، پسر غزل، همچنان در دوری می‌ماند. او به دلیل گذشته‌ی تاریک خود، نمی‌تواند به عشق تیارا پاسخ دهد.


بخشی از رمان ناسور عشق اثر بهاره غفرانی رایگان

دل توی دلم نبود و به سکسکه افتاده بودم. داخل اتاقم رژه می‌رفتم که به در اتاقم کوبیدند؛ در این خانه فقط سپند بلد بود در بزند. از او دلگیر و ناراحت بودم و با همان دلخوری گفتم: «بیا داخل». در اتاق باز و سپند در چهارچوب در ظاهر شد. خطی بین دو ابرویش افتاده بود و مرا نگاه می‌کرد. پشت چشمی نازک کردم و روی تخت نشستم.

  • چی شده؟
    سر به زیر انداخت و داخل آمد، در را بست و کنارم نشست و با جدیت گفت:
  • من… من روی تو حساسم. تو ناموسمی غزل، نباید از من ناراحت بشی. الان هرکی جای من بود نمی‌گذاشتم…
    به حرفش ادامه دهد؛ سمتش چرخیدم و پر اخم نگاهش کردم.
  • ناموستم؟ روشنک احیاناً قرار نیست ناموست بشه؟ پس چرا خودت که نامحرمشی باهاش ملاقات داری و داشتی؟ سپند تو روشن فکرمون بودی، اما انگار تو زرد از آب در اومدی.
    به من توپید:
  • یعنی چی؟ قضیه تو و روشنک فرق داره. اون قراره زنم بشه و من از خودم مطمئنم، اما از دانیال مطمئن نیستم. چطور می‌توانستم عین سیب‌زمینی بشینم و ببینم با اون مراوده داری؟
    هر کدام از زاویه دید خود به قضیه نگاه می‌کردیم و شاید هر دو حق داشتیم. اصلاً ولش کن، ولی این کارت که اونو مجبور کردی بیاد خواستگاری اصلاً خوب نبود.
  • مگه من رو دستتون موندم؟
    خندید و روی از من گرفت و سر به زیر انداخت.
  • خل شدی غزل؟ من مجبورش نکردم. خودش گفت: «باشه»، ولی به خاطر رفتارای تو گفت لااقل دو تا میزدی تو گوش من، دو تا میزدی تو گوش اون. نمی‌ذاشتی همدیگرو ببینیم. ولی اینکه اون قراره امشب بیاد خواستگاری زودتر از موعد می‌خواد بیاد خواستگاری، حس بدی بهم می‌ده.
    دستش را دور گردنم انداخت و پیشانی‌ام را بوسید.
  • مطمئن باش، اون الان از خداشم هست. لازم نیست خجالت زده و معذب بشی.
    از محبتش دلم گرم شد. با اینکه هنوز از او دلخور بودم، سری تکان دادم و او برخاست.
  • پاشو آماده شو دیگه. الان است که برسنا.
    همان لحظه صدای زنگ بلبلی خانه بلند شد. یک‌باره تمام تنم یخ کرد و با چشمان از حدقه درآمده به سپند زل زدم. سپند زیر خنده زد و دستم را کشید و مرا از روی تخت بلند کرد.
  • پاشو دیگه آبجی خانم.
    در اتاقم باز شد و عسل نگاه برزخی‌اش را به من دوخت.
  • وا واه! این که هنوز مونده یا… آماده شو دیگه. هنوز که لباس گل گلی تنته.
    سپند را که داشت می‌خندید از اتاق بیرون کرد و خودش هم سمت کمدم رفت و یکی از زیباترین لباس‌هایم را بیرون کشید و تنم کرد. آن وسط غر هم می‌زد که سعی کردم توجه نکنم. به قدر کافی ممنونش بودم که در آن شرایط حساس به دادم رسیده بود.
    صدای سلام و علیک دانیال و میترا با خانواده‌ام را می‌شنیدم و دلم بیشتر میریخت. عسل چادر سپید با گل‌های ریز ارغوانی‌ام را روی سرم انداخت و مرا از اتاق بیرون برد.
    دل توی دلم نبود و هر آن احتمال می‌دادم که چون آسمان‌خراشی فرو ریزم. با ورودمان به پذیرایی نگاه همه سمتمان چرخید.
    دانیال کت و شلواری سیاه‌رنگ و پیراهنی به سپیدی برف پوشیده بود. جوراب‌های سپید و تمیزش هم توی چشم بود. نگاهم داشت تحسین برانگیز می‌شد که زود چشم از او گرفتم و به مادرش نگاه کردم.
    میترا هم در شیک‌پوشی دست کمی از پسرش نداشت. مثل من فکل درست کرده بود و مانتوی سیلک خردلی به تن داشت؛ رنگی که آن سال‌ها زیادی روی مد بود. عسل اجتماعی‌تر از من بود و سمتشان رفت و با آنها سلام و علیک کرد. من اما تنها چند قدم جلو رفتم و سر به زیر انداختم و آرام سلام گفتم.
    مادر دانیال جلو آمد و دستی روی سرم کشید و با لحنی مهربان گفت…

رمان‌های مرتبط با رمان ناسور عشق:


اگر نویسنده از انتشار رمان ناسور عشق ناراضی است، درخواست حذف می‌تواند به راحتی انجام شود.


پیشنهاد برای خرید رمان ناسور عشق:

رمان ناسور عشق، داستانی پر از پیچیدگی‌های عشق و احساسات است که اگر به داستان‌های عاشقانه و درگیرکننده علاقه دارید، پیشنهاد می‌شود حتماً آن را بخوانید. با درگیری‌های احساسی و شخصیت‌هایی که درگیر گذشته و حال خود هستند، این رمان می‌تواند لحظات جذابی را برای شما رقم بزند.


نظرات خود را کامنت کنید:

پس از مطالعه این رمان، خوشحال می‌شویم که نظرات خود را در بخش کامنت‌ها با ما به اشتراک بگذارید. نظرات شما می‌تواند به دیگران در تصمیم‌گیری برای خواندن رمان کمک کند.

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب

رمان ناسور عشق، غزل، دختر یک مرد بازاری و سنتی، و دانیال، پسری که پدرش درباری بوده و بعد از انقلاب از کشور فرار می‌کند، عاشق هم می‌شوند. سال‌ها می‌گذرد و تیارا، دختر دانیال، بی‌خبر از گذشته، دلباخته‌ی یوسف، پسر غزل که از او دوری می‌کند، می‌شود. تا اینکه تیارا، دختر دانیال، با دلی پر از اشتیاق و عشق، به یوسف، پسر غزل نزدیک می‌شود. او هر روز در بازار، چشمانش را به دنبال یوسف می‌گرداند. اما یوسف، پسر غزل، همچنان در دوری می‌ماند. او به دلیل گذشته‌ی تاریک خود، نمی‌تواند به عشق تیارا پاسخ دهد.

  • برچسب ها:
لینک کوتاه مطلب:
نظرات

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

مطالب محبوب
  • مطلبی وجود ندارد !
درباره سایت
شایسته یک مرجع کامل برای دانلود و خرید رمان های ایرانی و خارجیه. دارای نماد اعتماد و درگاه امن پرداخت زرین پال. پشتیبانی 24 ساعته در صورت بروز خطا هنگام خرید و دانلود رمان ها
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " دانلود رمان های شایسته – بهترین رمان های عاشقانه را در سایت معتبر شایسته بخوانید " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.